تفال به حافظ 10 خرداد ماه 1401
به گزارش وبلاگ سفر، فال گرفتن از آثار ادبی، از باور های کهن این مرز و بوم است. در گذر زمان ساکنان این خاک به ادیبانی که گمان می بردند بهره ای از کلام حق دارند رجوع می شد. با این حال، اما در گذر زمان تنها تفال به حافظ در فرهنگ عامیانه ما به جای مانده است.
آن غالیه خط گر سوی ما نامه نوشتی
گردون ورق هستی ما در ننوشتی
هر چند که هجران ثمر وصل برآرد
دهقان جهان کاش که این تخم نکشتی
آمرزش نقد است کسی را که در این جا
یاریست چو حوری و سرایی چو بهشتی
در مصطبه عشق تنعم نتوان کرد
چون بالش زر نیست بسازیم به خشتی
مفروش به باغ ارم و نخوت شداد
یک شیشه می و نوش لبی و لب کشتی
تا کی غم جهانی دنی ای دل دانا
حیف است ز خوبی که گردد عاشق زشتی
آلودگی خرقه خرابی جهان است
کو راهروی اهل دلی پاک سرشتی
از دست چرا هشت سر زلف تو حافظ
تقدیر چنین بود چه کردی که نهشتی
توضیح لغت: ورق هستی: طومار وجود /دهقان جهان: باغبان عالم /کشت: به کسر اول کشتزار
تفسیر عرفانی:
اگر یارم که عذار چهره اش مشکین است برایم نامه ای نوشت، چرخ گردون هستی ام را در هم می پیچد. مقصود او از این شعر این است که رهروانی که بتوانند غم چرخ گردون را به کنار نهند، مرز محبت را بیابند و غم فراق را برای دست یافتن به میوه وصال به جان خرند، نزد معشوق آمرزیده گشته و کنار او مأوا می گزینند.
تعبیر غزل:
جهان و هر چه در آن است، ارزش ندارد، حتی به مقدار پشیزی. اگر به جهان و مافیها وابستگی داری، کار شما عاقبتی سوء در می یابد و وقتی متوجه عیب این کار می شوی که زمانی برای جبران مافات نیست. پس بدان که نتیجه پاداش توجه و دلبستگی افراطی به جهان، انسان را از یاد خدا غافل می نماید و انتها آن، سوختن در آتش حسرت و ندامت است.
منبع: فرارو