ماجرای ازدواج زشت ترین مرد با زیباترین زن
به گزارش وبلاگ سفر، خبرنگاران : داستان ازدواج نامتعارف زشت ترین مرد جهان موسی مندلسون که عاشق دختری زیبا گشت را در ادامه می خوانید، در واقعی بودن آن شک نکنید زیرا عشق تمام قوانین جهان را به هم می ریزد.

ازدواج اتفاقی است که در همه جوامع بین افراد رخ می دهد. در این بین بعضی از ازدواج ها رسانه ای می گردد. علت اینکه این ازدواج ها در دنیا مشهور می گردد خاص بودن آنهاست. مانند ازدواج زشت ترین مرد و زیباترین زن. در ادامه ماجرای این ازدواج را بخوانید.
عشق اساسا تجربه نامتعارفی است که همه عادت ها و عرف ها را در می نوردد و قانون پذیر نیست. همه ما داستان های عشق نامتعارف زیادی را شنیده ایم اما شاید داستان عشق موسی مندلسون پدر عظیم آهنگساز شهیر آلمانی را نشنیده باشید ، در ادامه داستان عشق یک زن زیبا و مرد گوژپشت را برایتان بازگو می کنیم.
ماجرای عشق و ازدواج موسی مندلسون
موسی مندلسون فیلسوف یهودی پدر عظیم موسیقی دان معروف فلیکس مندلسون بود که دارای قد کوتاه و قوز بدی در پشت بود. روزی موسی مندلسون دختر تاجری آلمانی را دید که مانندفرشته ها زیبا بود و موسی عاشق او گشت اما دخترک از چهره زشت موسی بیزار بود .
داستان عشق موسی مندلسون و دختر زیبا
موسی چندین بار از دختر که فرمتژه نام داشت خواستگاری کرده بود اما دخترک حتی به او نگاه هم نمی کرد . هنگامی که موسی قصد بازگشت به شهر خود را داشت آخرین کوشش خود را برای درخواست ازدواج از دختر انجام داد. او تصمیم گرفت به اتاق دختر برود و از او تقاضای ازدواج نماید . هنگامی که به اتاق فرمتژه رفت دوباره با بی اعتنایی او روبرو شد و قلبش سخت اندوهناک گشت اما دست از کوشش باز نداشت و سخن خود را اینگونه شروع نمود.(آیا اعتقاد دارید که عقد انسان ها در آسمان ها بسته شده است؟)
فرمتژه در حالی که نگاهی کوتاه به موسی انداخت جواب داد :بله ،عقیده شما چیست ؟
موسی گفت :اعتقاد من بر این است که خداوند در لحظه تولد هر دختر و پسری را قسمت یکدیگر می نماید و به عقد هم در می آورد .
لحظه تولد من خداوند دختری را به من نشان داد که قوزی در پشت داشت و به من گفت :(همسر تو گوژپشت است)من هم آنجا با التماس و لابه از خداوند تقاضا نمودم که قوز او را به من بده چرا که داشتن قوز برای یک زن فاجعه است . از خداوند خواستم به او زیبایی مانند فرشته ها دهد .
فرمتژه سرش را بلند کرد و به موسی نگاه خیره ای انداخت و از تصور گوژپشتی، به خود لرزید. از آن به بعد همواره عاشق و دلداده موسی مندلسون گشت و آنها سالهای زیادی را با هم با عشق سپری نمودند.
نتیجه اخلاقی :
نتیجه اخلاقی داستان این است که عشق به انسان ها را کر و کور می نماید همچنانکه فرمتژه از گوش خام گشت و زیبایی او موسی مندلسون را کور ساخت.
منبع : نمناک
منبع: رکنا